کف خیابون_33

ساخت وبلاگ
عفت با اندکی تندی اما با کلامی توام با احترام گفت: «طریق و روش دست شماست! اصلا برید دربیارید و ببینید که اساتید و هیئت علمی موسسش، چند حقوق میگیرن؟ ما حاضریم دو برابر اون حقوق را در پژوهشگاه بهشون بدیم به شرطی که برای ما کار کنند! ماشالله دکتر م ب خیلی در پژوهشگاه موفق عمل کرده اند! ما اصلا فکرش نمیکردیم که ایشون در سه چهار تا سفر به قم بتونند یه جمع پژوهشگر را در شاخه تاریخ علم و تاریخ فلسفه شناسایی کنند و حتی بتونند ........» اون مرد که معلوم بود به پت پت افتاده گفت: «درسته! حق باشماست! اما حالا نمیشه بیخیال مصباح یزدی و موسسه اش و شاگردان و اعضای هیئت علمیش شد؟!» عفت پوز خندی زد و گفت: «حرف ها میزنید حاج آقا! تا اون زنده است و موسسه اش راه اون را پیش گرفته، نمیشه انتظار یه انتخابات بی دردسر داشت! بذارید راحتتون کنم! این آقا مزاحم دموکراتیکه کردن ایرانه! توی ککش نمیره که دوره ولی فیقه بازی سر اومده و نمیشه با حکم حکومتی ولی فقیه مملکت را اداره کرد! اصلا شما روی طرح تازه من فکر کنید! روی این فکر کنید که چطوری میشه مصباح و حلقه پرتو را به اسم ضعیف بودن «مبانی فقهی» و «فقیه نبودنشون» حداقل به مدت شش ماه خاموش کرد؟!  برید تبلیغ کنین که «مصباح، فقیه نیست!» بگید «مصباح فیلسوف است!» بگید «فیلسوف چه ربطی به حکومت و اسلام؟» این طرح خیلی در مشهد جواب داده! تعجب میکنم شما اساتید بزرگوا کف خیابون_33...ادامه مطلب
ما را در سایت کف خیابون_33 دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : basijhazratsakine بازدید : 48 تاريخ : يکشنبه 10 دی 1396 ساعت: 5:44

نمایشگاه اقتصاد مقاومتی و جشنواره غذا

پایگاه شهید محمودی پارسا

کف خیابون_33...
ما را در سایت کف خیابون_33 دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : basijhazratsakine بازدید : 50 تاريخ : يکشنبه 10 دی 1396 ساعت: 5:44

کف خیابون_33...
ما را در سایت کف خیابون_33 دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : basijhazratsakine بازدید : 53 تاريخ : يکشنبه 10 دی 1396 ساعت: 5:44

کف خیابون_33...
ما را در سایت کف خیابون_33 دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : basijhazratsakine بازدید : 48 تاريخ : يکشنبه 10 دی 1396 ساعت: 5:44

کف خیابون_33...
ما را در سایت کف خیابون_33 دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : basijhazratsakine بازدید : 47 تاريخ : يکشنبه 10 دی 1396 ساعت: 5:44

کف خیابون_33...
ما را در سایت کف خیابون_33 دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : basijhazratsakine بازدید : 50 تاريخ : يکشنبه 10 دی 1396 ساعت: 5:44

کف خیابون_33...
ما را در سایت کف خیابون_33 دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : basijhazratsakine بازدید : 40 تاريخ : يکشنبه 10 دی 1396 ساعت: 5:44

جشن میلاد پیامبر(ص)و امام صادق(ع)

با همکاری:

پایگاه شهید محمودی پارسا

پایگاه عمار

پایگاه شهدا

کف خیابون_33...
ما را در سایت کف خیابون_33 دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : basijhazratsakine بازدید : 46 تاريخ : يکشنبه 10 دی 1396 ساعت: 5:44

سریع جلسه ای با بخش حفاظت اداره خودمون گرفتم... براشون توضیح دادم... خیلی شوکه شدند از نقشه ای که داشتم... دو تا کارشناس زبده در اختیارم گذاشتن... فورا برای الناز پرونده تشکیل دادیم و دادیم به بایگانی... البته «بایگانی فعال»... نه «بایگانی منفعل»... ینی واسش یه پرونده درشت تشکیل دادیم و انواع جرم ها براش تعریف کردیم و موارد اثبات شدش را مشخص کردیم و فایل موارد احتمالی را باز نگه داشتیم... مخاطبین محترم! احترام شما خیلی واجبه و دوستتون دارم... اما خداییش نمیتونم این بخش را خیلی توضیح بدم... چون اگه بخوام بگم، باید حرفهایی بزنم که خیلی گرون تموم میشه و لایه های امنیتی «بایگانی الکترونیک» و «حفا» را به خطر میندازه! پس بذارید خیلی خلاصه بگم و ازش رد بشم... اگر بخوام خیلی خلاصه براتون تعریف کنم، اینجوری باید بگم که: تا قبل از تلفن عفت، به خاطر احتمال نفوذ در سیستم خودمون توسط دشمن (به قرینه شهادت شاهرودی) نباید هیچ سند و مدرکی از حضور الناز جایی درز میکرد... چون یه حسی بهم میگفت که الناز خیلی میتونه برامون ارزش داشته باشه... حسم بهم میگفت که به زودی میان دنبال الناز... نمیان که اونو ببرند... بلکه میان که کلکشو بکنن! بخاطر همین فقط با همین الناز میتونستیم حداقل به نفوذ احتمالی پی ببریم! کارشناس ها را راضی کردم که خودم و 233 ترتیب این نقشه را بدیم... ابوالفضل و عبداللهی هم تمام وقت خ کف خیابون_33...ادامه مطلب
ما را در سایت کف خیابون_33 دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : basijhazratsakine بازدید : 47 تاريخ : يکشنبه 10 دی 1396 ساعت: 5:44

به 233 گفتم پاشو و بذار یه نفسی بکشه... حال اون خیلی بد بود... معلوم بود که رکب بدی خورده... همینطور که لوله صدا خفه کن را داشتم میبستم، قدم قدم رفتم طرفش... اون که خیلی ترسیده بود، همینجوری که روی زمین افتاده بود خودشو به طرف دیوار پشت سرش میکشوند... بهش گفتم: «حیف که فرصت بازجوییت ندارم... اگر هم داشتم، لزومی نداره از من بترسی... من که ترس ندارم... یا حئاقل الان ترس ندارم... چون حتی اجازه نمیدادم یه قطره خون از دماغت بیاد... اصولا وقتی از یه نفر خیلی متنفر باشم و عقده اش رو تو دلم نگه داشته باشم، نمیزنمش... بلکه بازجویی سردش میکنم... اینا را که باید خوب بلد باشی... اما میخوام بدونی که واقعا برات متاسفم... خبط بزرگی مرتکب شدی! همه زحمات دیگه خودت را بر باد دادی! تو میتونستی پاک بمونی و نور چشم تشکیلات باشی اما نخواستی!» با ناراحتی زیاد گفت: «میدونم... احساس بدبختی میکنم... مخصوصا اینکه نمیدونستم تو در جریان این پرونده هستی! اما تو هم فکر نکن خیلی راحت و بدون درد و مشکل از کنار این پرونده رد میشی!» داشت حرفای گنده تر از دهنش میزد... اما باید میزد... گفتم: «عالیه... فرضیه منو اثبات کردی... فهمیدم که آدم خودت نیستی... خب طبیعی هم هست که آدم خودت نباشی و از یکی دستور بگیری... اما حیف که وظیفه من این نیست که بخوام از زیر زبونت بکشم که کی پشت سرت وایساده و توی بدبخت را فرستاده جلو؟ کف خیابون_33...ادامه مطلب
ما را در سایت کف خیابون_33 دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : basijhazratsakine بازدید : 43 تاريخ : يکشنبه 10 دی 1396 ساعت: 5:44